من پیر شدم ، دیر رسیدی ، خبری نیست
مانند من آسیمه سرو دربه دری نیست
بسیار برای تو نوشتم غم خود را
بسیار مرا نامه ولی نامه بری نیست
یک عمر قفس بست مسیر نفسم را
حالا که دری هست ، مرا بال و پری نیست
حالا که مقدر شده آرام بگیرم
سیلاب مرا برده و از من اثری نیست
بگذار که در ها همگی بسته بمانند
وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست
بگذار تبر در کمر شاخه بکوبد
وقتی که بهار آمد و او را ثمری نیست
تلخ است مرا بودن و تلخ است مرا عمر
در شهر بجز مرگ متاع دگری نیست
دنیایی از حرفهای نگفته
با جوهر سفید نوشتی یا کاغذ خیس شده
درود به شما
از لطف وحضور سبزتان سپاسگزارم بانوی گرامی
37290 بازدید
6 بازدید امروز
56 بازدید دیروز
284 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian